گنجور

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۱

 

یکی بهتر ببینید ایها الناس

که می دیگر شود عالم به هر پاس

دمی از گردش حالات عالم

نمی‌یابم نجات از بند وسواس

چو دل در عقدهٔ وسواس باشد

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۰

 

چو خواهم کرد زرق و هزل و ریواس

نخواهم نیز عاقل بود و فرناس

مرا چون نیست بر کس هیچ تفضیل

چه خواهم کرد زهد و فضل عباس

بیاور طاس می بر دست من نه

[...]

سنایی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶ - ابوالعباس ترشروی

 

بخواهم گفت وصف سرخ کناس

چو کرد اندر دلم ابلیس وسواس

ترشروئی، ابوالعباس نامی

نشسته بر بساط آل عباس

بتن ماننده روباه مسلوخ

[...]

سوزنی سمرقندی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶ - در سابقه نظم کتاب

 

به دولت داشتند اندیشه را پاس

نشاید لعل سُفتن جز به الماس

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور

 

چو دارد دشنهٔ پولاد را پاس

بسنباند زره ور باشد الماس

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۴ - بر تخت نشستن خسرو به مدائن برای بار دوم

 

ذنب مریخ را می‌کرده در کاس

شده چشم زحل هم کاسهٔ راس

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۸ - بیرون آمدن شیرین از خرگاه

 

صدف می‌داشت درج خویش را پاس

که تا بر دُر نیفتد نوک الماس

نظامی
 

عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۱) حکایت بچّۀ ابلیس با آدم و حوّا علیه السلام

 

گهی در سینهٔ مردم ز خنّاس

نهم صد دام رُسوائی زوسواس

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۱) حکایت پسر هارون الرشید

 

سیُم این مصحفم بستان و بشناس

که بودست آن عبدالله عباس

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۶) حکایت جهاز فاطمه رضی الله عنها

 

پیمبر خواجهٔ انواع و اجناس

بگردن بر نهاد آن سنگِ دست آس

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش سوم » بخش ۱ - المقاله الثالثه فی فضیلت اصحابه

 

مخالف گو بیا بر خوان و بشناس

ستدعون الی قوم اولی باس

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل

 

گهی مه در دق و گاهی در آماس

گهی گشته سپر گاهی شده داس

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش بیست و دوم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

اگر تو باز داری پاس انفاس

بسلطانی رسانندت ازین پاس

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲ - در نعت سیدالمرسلین خاتم النبیین صلی اللّه علیه و آله و سلم

 

چو این نه حجره را میکرد دست آس

وزو نه آسیای چرخ را پاس

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز

 

شبی بود از سیاهی همچو انقاس

نشسته پاسبان بر منظر پاس

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۵ - بازگردیدن بسر قصه

 

بمانده در کنار خضر و الیاس

شده مشغول دُر سفتن بالماس

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۲ - آمدن فرّخ بترکستان بطلب گل

 

زبان بگشاد فرّخ گفت مهراس

بدو افگند سوهانی چو الماس

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۵ - رزم خسرو با شاپور

 

شه شاپور با فیروز نسناس

درامد پیش شه با تیغ و کرباس

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۷۰ - در وفات قیصر و پادشاهی جهانگیر

 

شهی کو تیغ میزد همچو الماس

نهان کردند شخصش زیر کرباس

عطار
 
 
۱
۲
۳
۵
sunny dark_mode