گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳ - گفتار اندر ستایش سلطان ابوطالب طغرل‌بک

 

ز رخشانی چو خورشید سما بود

خراج شام یک سالش بها بود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۵ - آگاه شدن ویرو از آمدن موبد بهر جنگ

 

نه سیل آب و باران هوا بود

که سیل شیر تند و اژدها بود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

عروس ار چند نغز و با وفا بود

عروسی با نهیب و با بلا بود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال

 

اگر خرم بد از دلبر سزا بود

که صیدش بهتر از ماه سما بود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را

 

بیابانی که آرام بلا بود

ز ناخوشی چو کام اژدها بود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را

 

ازین سو ویس با کام و هوا بود

وزان سو شاه با رنج و بلا بود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس

 

چه خوش بود آنکه از عشقم بلا بود

مرا از دوست گوناگون جفا بود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار

 

هزاران گونه بر رویش گوا بود

که اورا صبر و هوش ازتن جدا بود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۲ - بر تخت نشستن خسرو به جای پدر

 

دلش گر چه به شیرین مبتلا بود

به ترک مملکت گفتن خطا بود

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۹ - افسانه گفتن خسرو و شیرین و شاپور و دختران

 

مثل زد گرگ چون روبه دغا بود

طلب من کردم و روزی تو را بود

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۸ - دیدن شیرین و سخن گفتن با او

 

ولی در بستنت بر من چرا بود

خطا دیدم نگارا یا خطا بود

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۹ - پاسخ دادن شیرین خسرو را

 

حدیث آن که در بستم روا بود

که سرمست آمدن پیشم خطا بود

نظامی
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۱۴) حکایت شعبی و آن مرد که صعوۀ گرفته بود

 

مرا گر کشتئی گوهر ترا بود

مرا از دست دادی بس خطا بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۷ - نواختن مطرب

 

چونور شمع و آواز نوا بود

همه مجلس پر از نور و صفا بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۲ - از سر گرفتن قصّه

 

از آن تیغی چو برگ گندنا بود

که سر سبزیش از چرخ دوتابود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۳ - رسیدن خسرو و جهان افروز و یاران بكوه رخام و دیدن پیر نصیحت گو

 

بساط صفّه دوخ و بوریا بود

دران محرابگه پیری دو تا بود

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۵

 

محمد در حقیقت رهنما بود

ولی مقصود این ره مرتضی بود

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۹

 

بدان کانسان کامل انبیا بود

ولی بهتر ز جمله مصطفی بود

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode