×
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۰
هزار یادِ سرِ پنجۀ نگارینش
هزار یادِ بناگوش و عِقدِ پروینش
کنار من شود از اشک تا میان پرخون
چو یادم آید از آن پنجۀ نگارینش
ز بس تپیدنِ دل چون گِره شوم درهم
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۳
بهشت سفره درویش و، کاسه چو بینش
دروست مائده جنت، آش کشکینش
بود فراغت دنیا و آخرت باغی
که غیر دست تهی، نیست هیچ گلچینش
جهان زنی است بخون تو چشم کرده سیاه
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۱
چه غنچهها که نپرود باغ نسرینش
چه میوهها که نیاورد سرو سیمینش
چه فتنهها که نینگیخت چشم پرخوابش
چه حلقهها که نیاویخت زلف پرچینش
چه دانهها که نپاشید خال هندویش
[...]
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۴ - سئوال اعرابی از اسخیای مدینه
ز سیر دار فنا بسته چشم حق بینش
رسید به جدل دور از خدا به بالینش
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۶۲ - خطاب امام(ع) باب عقاب
مرا رسان ز برای خدا به بالینش
که وقت مرگ ببندم دو چشم حقبینش