گنجور

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۱

 

مگر دگر سخن دشمنان نیوشیدی

که روی چون قمر از دوستان بپوشیدی

من از جفای زمان بلبلا نخفتم دوش

تو را چه بود که تا صبح می‌خروشیدی

قضا به ناله مظلوم و لابه محروم

[...]

سعدی
 
 
sunny dark_mode