گنجور

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۵۴ - در شکر تشریف

 

خدایگان وزیران و پادشاه صدور

که با نفاذ تو هست از قضا فراموشم

یکی ز آتش جور سپهر بازم خر

که از تجاوز او همچو دیگ می‌جوشم

عجب مدار که امروز مر مرا دیدست

[...]

انوری
 

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۸۰

 

بزرگوارا سالی زیادت است که من

به جام نظم می مدح تو همی نوشم

ندیده ام ز تو نانی چنانک بر گویم

نیافته ز تو چیزی چنانک در پوشم

به مجلسی که ز جودت مرا سئوال کنند

[...]

ظهیر فاریابی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۸۲ - جواب

 

ز مطبخی سخن خوش رسید در گوشم

که لذتش به همه کاینات نفروشم

بیا که پخته شد اکنون مزعفر و حبشی

ز حد گذشت ز اندازه تا به کی جوشم

ز اشتیاق و تمنای صحنک بغرا

[...]

صوفی محمد هروی
 

عرفی » ترکیب بند

 

ز جوش ناطقه درحالتیکه خاموشم

سخن زسینه پرد ، بردریچه گوشم

زآب کوثر و باد بهشت بی خبرم

دمی که از نفس گرم خویش درجوشم

زبوی باده طبعم وداع هوش کنند

[...]

عرفی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۶

 

گرفته با برو دوش تو الفتی دوشم

تهی مباد ز سرو تو هرگز آغوشم

ز دست سیلی ایام، شکوه ای دارد

به بزم، ناله ی دف آشناست با گوشم

ز دست هرکه دمی آب خورده ام چون تیغ

[...]

سلیم تهرانی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۸

 

نسیم صبح پیامی رساند در گوشم

که شد گل چمن انتظار آغوشم

کدام سرو مرا در کنار می آید

چو بال فاخته پرواز دارد آغوشم

بود ز بوی گلم کوچه باغها لبریز

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۱

 

نگاه باده پرست تو برده از هوشم

سودا سرمه چشم تو کرده خاموشم

تبسم لب تو تازه کرده داغ مرا

نمی شود نمکت سالها فراموشم

رسیده است رگ و ریشه ام به سنبل تو

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۲

 

نمی شود دم پیری اجل فراموشم

قد خمیده من حلقه ایست در گوشم

چو هاله دائره مشربم نباشد تنگ

هلال عیدم و باشد کشاده آغوشم

ز کوی باده فروشان نمی روم بیرون

[...]

سیدای نسفی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۳

 

سروش عشق تو یک نکته گفت در گوشم

که بار هر دو جهان را فکند از دوشم

اگر چه وصل تو ممکن نمی‌شود، لیکن

درین معامله تا ممکن است می‌کوشم

غم تو را به نشاط جهان نشاید داد

[...]

فروغی بسطامی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۰ - در ۱۲۳۴ خطاب به رضا قلی خان رفیع الملک

 

رضا قلیخان ای خواجه ای که از سر صدق

فکنده امر تو چون بنده حلقه در گوشم

هنوز می وزدم بوی مشک و گل به مشام

از آن شبی که چو جان بودی اندر آغوشم

بغیر بندگی و مهر و صدق و یک رنگی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۱۸ - در ۱۲۳۴ خطاب به رضاقلیخان رفیع الملک

 

رضاقلیخان ای خواجه ای که از سر صدق

فکنده امر تو چون بنده حلقه در گوشم

هنوز می وزدم بوی مشک و گل به مشام

از آن شبی که چو جان بودی اندر آغوشم

بغیر بندگی و مهر و صدق و یک رنگی

[...]

ادیب الممالک
 
 
sunny dark_mode