گنجور

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۶۰ - حسب حال

 

کسی که مدت سی سال شعر باطل گفت

خدای بر همه کامیش داد پیروزی

کنون که روی نهد جمله در حقیقت شرع

چه اعتقاد کنی باز گیردش روزی

برو که عاقل از این اختیار آن بیند

[...]

انوری
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۶ - در مدح شهاب الدین خالص

 

تو آدمی شوی و نام نیک اندوزی

اگر ز خواجه آزادگان در آموزی

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۱۰۲

 

ایا شهی که گشاده ست چرخ پیروزه

در آستان تو درهای فتح و پیروزی

دلی که آتش قهرت بسوخت تا به ابد

نیایدش پس از آن از زمانه دلسوزی

به موضعی که طریق صواب گم گردد

[...]

ظهیر فاریابی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۷۴

 

مسلم آمد یار مرا دل افروزی

چه عشق داد مرا فضل حق زهی روزی

اگر سرم برود گو برو مرا سر اوست

رهیدم از کله و از سر و کله دوزی

دهان به گوش من آورد و گفت در گوشم

[...]

مولانا
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۷

 

بهار آمد و گویی که باد نوروزی

فشانده مشک بر اطراف باغ پیروزی

کنار جوی چو شد سبز در میان چمن

بیا بگو که چه خواهم من از تو نوروزی

ز وصل شاهد گل گشت ناله بلبل

[...]

سیف فرغانی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲۳

 

معطّرست جهانی ز باد نوروزی

چه باشد ار شب وصلت مرا شود روزی

دلم به دولت وصلت رسید و می خواهم

که آن سعادت و بختم شود به نو، روزی

منم که سوخته بر آتش شب هجران

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲۵

 

هر آنکه داد مرا عمر او دهد روزی

چو او گذشت به روزم دهد به نوروزی

به حکم ایزد بی چون بود همه بد و نیک

ز بخت خویش ندانیم دور بهروزی

ز سنگ خاره که آورد لعل چون آتش

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲۶

 

بیا که غمزه سرمست تو به دلدوزی

فراق روی تو را می کند بدآموزی

چو بخت یار نباشد بگو چه چاره کنم

که دولت شب وصلت مرا شود روزی

دلم به آتش عشقت بسوخت در سر لطف

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲۷

 

اگر شود شب وصلت مرا شبی روزی

به اوج چرخ فلک سرکشم به پیروزی

سنان غمزه مزن بیش ازین به جان و دلم

که چشم مست تو مشهور شد به دلدوزی

چراغ وصل تو جانا که شمع مجلس ماست

[...]

جهان ملک خاتون
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۱۶

 

چه دولت است نشاط تجدد اندوزی

دماغ اگر نشود کهنه از نو آموزی

نعیم و خلد برین‌ گرد خوان استعداد

قناعت است ولی تا کرا شود روزی

به نور فطرت ازین مهر و مه چه افزاید

[...]

بیدل دهلوی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰۷

 

شبی چه شب بصفا بامداد نوروزی

درآمد از درم آنه بفر و فیروزی

سلام کرد و جوابش بگفتم و بنشست

بگفت شکر کن اینک که وصل شد روزی

بشرط آنکه ببندی در سرا برغیر

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
sunny dark_mode