×
کسایی » دیوان اشعار » سرخ رویی و زرد رویی
نورد بودم ، تا ورد من مُورَّد بود
برای ورد مرا ترک من همی پرورد
کنون گران شدم و سرد و نانورد شدم
از آن سبب که به خیری همی بپوشم ورد
میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۲ - تابلوی اول: شب مهتاب
وزان ز جانب «توچال» بادی اندک سرد
که شاخههای درختان از آن به هم میخورد
همی گذشت چو از خوابگاه آن زن و مرد
برای شامهها، بوی عشق میآورد