مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳۳
میان باغ گل سرخهای و هو دارد
که بو کنید دهان مرا چه بو دارد
به باغ خود همه مستند لیک نی چون گل
که هر یکی به قدح خورد و او سبو دارد
چو سال سال نشاطست و روز روز طرب
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴۶
میان باغ گل سرخهای و هو دارد
که بو کنید دهان مرا چه بو دارد
پیالهای به من آورد لاله که بخوری
خورم چرا نخورم بنده هم گلو دارد
گلو چه حاجت مینوش بیگلو و دهان
[...]
خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۸
کسی که سلسلهٔ زلف مشکبو دارد
کجا به حلقهٔ عشّاق سر فرو دارد
گدای میکده را حاصلی ز هستی نیست
به غیر دست که در گردن سبو دارد
دلا مراد دل خود ز غیر دوست مجو
[...]
کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸
به بی تکلفی آن عارفی که خو دارد
نظر به بندد از آن گل که رنگ و بو دارد
ببین بجذبه نسبت که خامه دو زبان
همیشه الفت با صفحه دورو دارد
کسیکه بنده عشقست بی نشان نبود
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۳۶
خوشم به باده گلگون که رنگ او دارد
رگی ز تلخی آن یار تندخو دارد
سر بریده شبنم به آفتاب رسید
همان امید مرا گرم جستجو دارد
چگونه جلوه کند آفتاب یکرنگی؟
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۳۷
همین نه فاخته در سر هوای او دارد
به هر که بنگری این طوق در گلو دارد
کسی که سر به دو عالم فرو نمی آرد
یقین شناس که در سر هوای او دارد
ز هیچ ذره ناچیز سرسری مگذر
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۳۸
چه باده غنچه این باغ در سبو دارد؟
که هر نواطلبی برگ عیش ازو دارد
نمی توان به اثر از بهار قانع شد
وگرنه سنبل و گل آب و تاب ازو دارد
وضوی عشق همین دست شستن از دنیاست
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۳۹
گلی که بلبل ما برگ عیش ازو دارد
هزار مرحله افزون به رنگ و بو دارد
خبر کسی که ازان حسن عالم آرا یافت
به هر طرف که کند روی، رو به او دارد
به آبرو ز حیات ابد قناعت کن
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴۰
کسی که دل به خیال تو در گرو دارد
به هر نفس که برآرد حیات نو دارد
نمیرسد به زبان خموش آسیبی
خط مسلمی این خوشه از درو دارد
مکن تعجب اگر نیست چرخ را آرام
[...]
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۶
سرم ز مستی عشق تو های و هو دارد
دل از خیال تو با خویش گفتوگو دارد
شراب از آن ید بیضا حلال و شیرینست
طهور باد که طعم سقا همو دارد
چه سان طرب بکند دل که ساقیش لب تست
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۵
کسی که در طلبش درد جستجو دارد
همیشه گریه چو گرداب در گلو دارد
هوای باده بود در سری که بی مغز است
شراب، نسبت نزدیک با کدو دارد
ز شور لعل تو یکبار هر که کام گرفت
[...]
میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۴ - تابلوی سوم: سرگذشت پدر مریم و ایدآل او
به غیر من چه بسا کس که مردهشو دارد؟
که تیرهبختیِ خود را، همه از او دارد
تو هر که را که ببینی، یک آرزو دارد:
به این خوش است که دنیا هزار رو دارد