گنجور

امیر شاهی » دیوان اشعار » ملحقات » مفردات » شمارهٔ ۷

 

به خلوت تو اگر جبرئیل ره می‌یافت

هزار بار چو پروانه بال و پر می‌سوخت

امیر شاهی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۰۴ - آتش غم

 

ز رفتنت نه همین جان ناتوان سوخت

که آتش غم تو در دلم شرر افروخت

ترکی شیرازی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۴ - سئوال اعرابی از اسخیای مدینه

 

به قلب حضرت خیرالنسا شر را فروخت

برای خاطر انگشتری جان را سوخت

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۲ - در بیان روایت ام حبیبه

 

ز بس که ز آه جگر سوز خود شرر افروخت

به حال وی دل ام‌حبیبه بی‌حد سوخت

صامت بروجردی
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۲۸ - خوش آنکه رخت خرد را به شعله‌ای می سوخت

 

خوش آنکه رخت خرد را به شعله‌ای می سوخت

مثال لاله متاعی ز آتشی اندوخت

تو هم ز ساغر می چهره را گلستان کن

بهار خرقه فروشی به صوفیان آموخت

دلم تپید ز محرومی فقیه حرم

[...]

اقبال لاهوری
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴

 

بسوختیم زبیداد چرخ و خواهد سوخت

کسی که علم فراموش کرد و جهل آموخت

بگو به سایهٔ دیوار دیگران خسبد

کسی که خانهٔ خود را به دیگران بفروخت

وطن زکید اجانب درون آتش و ما

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode