گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰

 

دلم ز روز بد خویش ماتمی دارد

چه ماتمست که اندوه عالمی دارد

خراب حالم و با کس نمی توانم گفت

خوشا کسی که بهر حال محرمی دارد

مراد ما به میان سهی قدان بستند

[...]

بابافغانی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۷

 

نه فوت صحبت این دوستان غمی دارد

نه مرگ مردم این عهد ماتمی دارد

میان این همه احباب پرده پوشی نیست

دریده پرده ترست آن که محرمی دارد

به خوش بیانی هم صحبتان ز جای مرو

[...]

نظیری نیشابوری
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴۷

 

خوش آن که از دو جهان گوشه غمی دارد

همیشه سر به گریبان ماتمی دارد

تو مرد صحبت دل نیستی، چه می دانی

که سر به جیب کشیدن چه عالمی دارد

اگر چه ملک عدم کم عمارت افتاده است

[...]

صائب تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۴

 

غرور قدرت اگر بازوی خمی دارد

به ملک بی‌خللی خاتم جمی دارد

گذشتن از سر جرأت‌ کمال غیرت ماست

نفس تبسم تیغ تنک دمی دارد

ز انفعال مآل طرب مبان ایمن

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode