گنجور

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵

 

به کویِ میکده یا رب سحر چه مشغله بود؟

که جوشِ شاهد و ساقی و شمع و مشعله بود

حدیثِ عشق که از حرف و صوت مُستَغنیست

به نالهٔ دف و نی در خروش و ولوله بود

مباحثی که در آن مجلسِ جنون می‌رفت

[...]

حافظ
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۲

 

به غمزه روز الستم همین معامله بود

ابد رسید و نیاسودم این چه مشغله بود

نصیب من ز ازل درد بی دوا گردید

که بردباری هرکس به قدر حوصله بود

ببوی من سبب اجتماع دل ها گشت

[...]

نظیری نیشابوری
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۰ - مظفر کرمانی قُدِّسَ سِرُّه

 

مرا دمی دل یک روی و جان یک دله بود

که جسم را نه به جان الفت و معامله بود

غم تو بود و من آن دم که شادی و غم را

به هم نه صورت ضدیت و مقابله بود

ز پای دل نگشودند قید گیسو را

[...]

رضاقلی خان هدایت
 
 
sunny dark_mode