گنجور

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۴

 

نه رحم در دل یار و نه صبر در دل من

اجل کجاست؟ که بس مشکلست مشکل من

ز مهوشان طمع مهر کرده ام، هیهات!

زهی خیال کج و آرزوی باطل من

ز منزلی، که منم، ره بعیش نتوان برد

[...]

هلالی جغتایی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۴

 

بیا بیا که نمانده است صبر در دل من

بیا بیا که نمانده است آب در گل من

هزار عقده مشگل مراست از تو بدل

بیا بیا بگشا عقده‌های مشگل من

ز فرقت تو جنون بر سر جنون آمد

[...]

فیض کاشانی
 

نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۷۵

 

هوای زلف تو تا جا گرفته در دل من

بجز خیال پریشان نبوده حاصل من

ز حیرت تو نماند مرا محال جواب

اگر بحشر رود پرسشی ز قاتل من

خیال روی توام آرزوست شب در خواب

[...]

نیر تبریزی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴

 

به تار موی بتی شد سلاسل دل من

ببین به ضعف که یک موی شد سلاسل من

کشیده ابروی آن ترک نیم‌مست کمان

پی شکار دل این مرغ نیم بسمل من

به پرده دیدم و بی‌پرده در شمائل او

[...]

صفای اصفهانی
 
 
sunny dark_mode