گنجور

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵

 

در این زمانه رفیقی که خالی از خِلَل است

صُراحیِ میِ ناب و سَفینهٔ غزل است

جَریده رو که گذرگاهِ عافیت، تنگ است

پیاله گیر که عُمرِ عزیز  بی‌بَدَل است

نه من ز بی‌عملی در جهان مَلولَم و بس

[...]

حافظ
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶

 

خیال خال لبت تخم مزرع امل است

هوای خط تو ختم صحیفه عمل است

اگر نه رقعه قتل من آرد از تو رسول

رسول قاصد جان رقعه نامه اجل است

زکات آن لب میگون به می پرستان ده

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

چو در طریق ارادت نگار ما دودل است

به هر کجا رود از کوی یکدلان بحل است

ز چین به لوح جبینش هزار نقش خطاست

چه سود ازانکه رخش رشک صورت چگل است

ز لطف و قهر وی آسودگی نیابد کس

[...]

جامی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۸۶ - تتبع خواجه

 

ز بحر چرخ به کشتی عمر صد خلل است

دواش بحر شراب و سفینه غزل است

می رقیق چو نقد حیات بی‌مثل است

بت شفیق چو عمر عزیز بی‌بدل است

به وصل او ندهم راه احتمال ای عشق

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸

 

هزار حسن عبادت نه زشتی عمل است

متاع من دل مجذوب و مستی ازل است

یکی است نقد حکیمان و حسن نادانان

هر آن چه در کتب حکمت است در مثل است

کسی که گشته به تقلید آدمی سیر ت

[...]

عرفی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸

 

بنای توبه ز ابر بهار در خلل است

می دوآتشه عمر دوباره را بدل است

ز شام تا دم صبح است وقت می خوردن

میان روز، بط می خروس بی محل است

کجاست ساغر می تا مرا کند بلبل

[...]

سلیم تهرانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴

 

برای دوست رفیقی که خالی از خلل است

محبت نبی و آل و علم با عمل است

صفیف شو به عمل راه آخرت تنگ است

به علم کوش که عمر عزیز بی‏بدل است

نه من ز بی‏عملی در جهان ملولم و بس

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴

 

برای دوست رفیقی که خالی از خلل است

محبت نبی و آل و علم با عمل است

صفیف شو به عمل راه آخرت تنگ است

به علم کوش که عمر عزیز بی‏بدل است

نه من ز بی‏عملی در جهان ملولم و بس

[...]

فیض کاشانی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۳

 

احتیاجی با مزاج سبزه وگل شامل است

هرچه می‌روید ازین صحرا زبان سایل است

اعتبارات غنا و فقر ما پیداست چیست

خاک از آشفتن غبارست و به جمعیت‌گل است

وحشت بحر از شکست موج ظاهر می‌شود

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode