گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - وقال ایضاً یمدح الملک المعظّم مظفّرالدّین محمّد بن المبارز صاحب ایک

 

بحکمتی که خدای جهان مقدّرکرد

ملک مظفّردین رابحق مظفّرکرد

زتاب خاطراعلی چراغ فضل افروخت

زنور دانش اوچشم جان منوّرکرد

زخامۀ توکلیددرمعانی ساخت

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵

 

دگر چه چاره کنم عشق باز لشکر کرد

به تیغ قهر دل خسته را مسخر کرد

قرار یافته کار مرا به هم بر زد

سکون گرفته دلم را دگر به هم برکرد

دگر بواسطه زلف عنبر افشانش

[...]

مجد همگر
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶٣ - ایضاً له مدح طغایتمورخان

 

فروغ صبح سعادت جهان منور کرد

نسیم نصرت حق ملک جان معطر کرد

فتاد نیک و بد کار خلق با شاهی

که در امور جهان ایزدش مخیر کرد

شهی که خنجر او کرد در مساکن خصم

[...]

ابن یمین
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱

 

شبی که دل به برم یاد زلف دلبر کرد

دماغ جان مرا تا سحر معطر کرد

خیال دانهٔ خال مهی اسیرم ساخت

که صید مرغ دل از جعد دام گستر کرد

شهید خنجر مژگان شاهدی شده‌ام

[...]

فروغی بسطامی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۳ - در وفات حضرت یوسف(ع)

 

ز دود آه سیه چهره مه و خور کرد

ز خون دل صدف دیده را پر از در کرد

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۰ - در وضوء گرفتن فخر امم(ص)

 

فغان کشید ز دل آه بی کسی سر کرد

به گریه روی تضرع سوی برادر کرد

صامت بروجردی
 
 
sunny dark_mode