گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۶۲

 

اگر تو مست شرابی چرا حشر نکنی

وگر شراب نداری چرا خبر نکنی

وگر سه چار قدح از مسیح جان خوردی

ز آسمان چهارم چرا گذر نکنی

از آن کسی که تو مستی چرا جدا باشی

[...]

مولانا
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷۴

 

تو خود به حال پریشان ما نظر نکنی

به کنج کلبه احزان ما گذر نکنی

بیا که از غم هجرت به جان رسید دلم

به شرط آنکه ز پیشم دگر سفر نکنی

به لطف بنده نواز تو چشم آن دارم

[...]

جهان ملک خاتون
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۱

 

چه شد که جانب اهل وفا گذر نکنی؟

چه شد که ناگه اگر بگذری نظر نکنی؟

رسید جان بلبم، چون زیم اگر نرسی؟

هلاک یک نظرم، چون کنم اگر نکنی؟

چو ماه عید بسالی اگر شوی طالع

[...]

هلالی جغتایی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۸۰

 

چرا به سلسله زلف او نظر نکنی؟

چرا به عالم بی منتها سفر نکنی؟

شب دراز کمند غزال مقصودست

چرا به آه شب خود درازتر نکنی؟

اگر تو آدمیی وز نژاد دیو نه ای

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۸۱

 

برون نیامده از خویشتن سفر نکنی

ز خویش تا نبری راه عشق سرنکنی

کنون که بال و پری هست مرغ جانت را

چرا ز بیضه افلاک سر بدر نکنی؟

چو قطره سر به کف دست ابر تا ننهی

[...]

صائب تبریزی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۱

 

دلا معاونت اشک پرده در نکنی

ز راز خود همه آفاق را خبر نکنی

به عمد پرده ز کارم برافکنی تا کی

بس است سعی به رسواییم دگر نکنی

به خاک این درم الفت گرفته سر همه عمر

[...]

صفایی جندقی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۳ - در وفات حضرت یوسف(ع)

 

که تا به کشتن من آه و ناله سرنکنی

به تیغ شمر و به حلقوم من نظر نکنی

صامت بروجردی
 
 
sunny dark_mode