گنجور

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۲

 

ایا بلایه، اگر کارت تو پنهان بود

کنون توانی، باری، خشوک پنهان کرد

رودکی
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۸

 

به فال نیک و به روز مبارک شنبد

نبیذگیر و مده روزگار نیک به بد

به دین موسی امروز خوشترست نبیذ

بخور موافقتش را نبیذ نو شنبد

اگر توانی یکشنبد از صبوحی کن

[...]

منوچهری
 

عمعق بخاری » دیوان اشعار » مقطعات و اشعار پراکنده » شمارهٔ ۱۶

 

جهان چو چشم نگاران خرگهی گردد

که از خمار شبانه نشاط خواب کنند

عمعق بخاری
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۱۵ - زن سعد

 

دو دسته کاغذ سعدی نواختم فرمود

به حسب خواجه مؤید شهاب دین احمد

اگر به مدح محمد همه سیه نکنم

هزار . . .یر خر اندر . . . س زن اسعد

سوزنی سمرقندی
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - شکایت از روزگار

 

بآه ازاین قفس آبگون برارم گرد

باشک از ین کره آتشین برارم دود

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - شکایت از روزگار

 

بمنجنیق بلاپشت عیش من بشکست

بداسغاله غم کشت عمر من بدرود

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - شکایت از روزگار

 

نماند تیری در ترکش قضا که فلک

سوی دلم بسر انگشت امتحان نگشود

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - شکایت از روزگار

 

چو خارپشتی گشتم زتیر آزارش

که موی برتن صبرم ز تیر او بشخود

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - شکایت از روزگار

 

همه بپیچم چون مار کرززخم درشت

زنیش گژدم کور از درون طاس کبود

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - شکایت از روزگار

 

رسید عمر بپایان و طرفة العینی

نه بخت شد بیدار و نه چشم فتنه غنود

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - شکایت از روزگار

 

نه پای همت من عرصه امید سپرد

نه دست نهمت من دامن مراد بسود

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - شکایت از روزگار

 

بر غم حاسد و بد خواه پیش دشمن و دوست

چو صبح چند زنم خندهای خون آلود

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - شکایت از روزگار

 

چو نام و ننگ فزاید عنانه ام و نه ننگ

چو زاد بود نماید جفا نه زاد و نه بود

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - شکایت از روزگار

 

چو نیست هیچ ممیز قصور عقل چه نقص

چو نیست هیچ سخندان وفور فضل چه سود

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - شکایت از روزگار

 

بنزد من بخر شیر خوشتراست ازان

که خون آهو وسر گین گلو باید بود

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - شکایت از روزگار

 

بآفتاب سر من اگر فرود آید

بدین سرم که ز گردنش درربایم زود

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - شکایت از روزگار

 

مرا زهر چه بود مردرا زبان و دلیست

کزین دولاف بزرگی همیتوان پیمود

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - شکایت از روزگار

 

نه وقت حرمان آن هیچ راد و ابد گفت

نه گاه بخشش این هیچ سفله را بستود

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - شکایت از روزگار

 

بحسن تدبیر از مه کلف توانم برد

نمیتوانم از تیغ بخت زنگ زدود

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - شکایت از روزگار

 

زتیغ گوهر دار ارنیام فر ساید

مرا زتیغ زبان این نیام تن فرسود

جمال‌الدین عبدالرزاق
 
 
۱
۲
۳
۱۳
sunny dark_mode