گنجور

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳

 

منم که گوشهٔ میخانه خانقاهِ من است

دعایِ پیرِ مغان وردِ صبحگاهِ من است

گَرَم ترانهٔ چنگ صَبوح نیست چه باک

نوایِ من به سحر آهِ عذرخواهِ من است

ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله

[...]

حافظ
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۶۹

 

منم که دعوی عشق تو رسم و راه من است

گواه صدق درین دعوی اشک و آه من است

حریم دیر مغان را گرفته خانقهم

خم شراب کهن پیر خانقاه من است

گرم ز مهر تو مانع نگشت موی سفید

[...]

جامی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰

 

مگر زمانه اسیر کمند آه من است

که باز بالش امید تکیه گاه من است

ز دیدن هوس، پاک بین شود چون عشق

دمی که حسن تو آلوده ی نگاه من است

صحیفه ای که نگردد به آب رحمت پاک

[...]

عرفی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳۲

 

اگر چه بالش خورشید تکیه گاه من است

شکستگی گلی از گوشه کلاه من است

عجب نباشد اگر شعر من بود یکدست

که عمرهاست کف دست تکیه گاه من است

ز شعرهای ترم گرم این چنین مگذر

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳۳

 

فلک دو تا ز گرانباری گناه من است

سیاهی دل شب از دل سیاه من است

ازان دلیر درین بحر می کنم جولان

که چون حباب سر من همان کلاه من است

همیشه گرد سر شمع می توانم گشت

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

منم که مهر نبی و ولی پناه من است

دعای نایب حق ورد صبحگاه من است

ز پادشاه و گدا فارغم بحمد اللّه

گدای خاک ره دوست پادشاه من است

ز وصل او نشکیبم گرم به تیغ زنند

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

منم که مهر نبی و ولی پناه من است

دعای نایب حق ورد صبحگاه من است

ز پادشاه و گدا فارغم بحمد اللّه

گدای خاک ره دوست پادشاه من است

ز وصل او نشکیبم گرم به تیغ زنند

[...]

فیض کاشانی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۱

 

زبان تیغ تو در حشر عذرخواه من است

شهید عشقم و لب تشنگی گواه من است

نشست تا به رخت گرد خط همی نالم

که آه از اثر آه صبحگاه من است

بلند گشته چنان شهرت نکویی او

[...]

جویای تبریزی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه

 

ز پادشاه و گدا فارغم بحمداللّه

گدایِ خاک در دوست پادشاه من است

گناه اگرچه نبود اختیار ما حافظ

تو در طریق ادب کوش و گو گناه من است

رضاقلی خان هدایت
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزل‌ها » شمارهٔ ۳۵ - گدای عشق

 

گدای عشقم و سلطان حسن شاه من است

به حسن نیت عشقم خدا گواه من است

خیال روی تو در هر کجا که خیمه زند

ز بی‌قراری‌ام آنجا قرارگاه من است

به محفلی که تویی صدهزار تیر نگاه

[...]

عارف قزوینی
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴ - سپاه من

 

منم که شعر و تغزل پناهگاه من است

چنانکه قول و غزل نیز در پناه من است

صفای گلشن دل‌ها به ابر و باران نیست

که این وظیفه محول به اشک و آه من است

صلای صبح تو دادم به نالهٔ شبگیر

[...]

شهریار
 
 
sunny dark_mode