گنجور

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۸

 

سحر کجاست که فراش جلوه‌گاه توام

نشسته بر سر ره دیده‌بان راه توام

هنوز خفته چو بخت منند خلق که من

برون دویده ز شوق رخ چو ماه توام

من آن گدای حریصم که صبح نیست هنوز

[...]

وحشی بافقی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۶

 

مبین به رد و قبولم که نیکخواه توام

اگر بد دو جهانم که در پناه توام

مپوش چشم ز حالم که از پریشانی

ز دیده تو گریزان تر از نگاه توام

به گرد کوی تو گردم نسیم درگاهم

[...]

نظیری نیشابوری
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱۹

 

به خون تپیده شکاری ز صیدگاه توام

به جان رسیده غباری ز خاک راه توام

به تیغ تغافل نمی توان کشتن

شهید پرسش مژگان عذرخواه توام

چه بخت اینکه گل گفتگو توام چید

[...]

اسیر شهرستانی
 
 
sunny dark_mode