گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - هم در مدح او

 

امیر غازی محمود رای میدان کرد

نشاط مرکب میمون و گوی و چوگان کرد

زمین میدان بر اوج چرخ فخر آورد

چو شاه گیتی رای نشاط میدان کرد

فلک ز ترس فراموش کرد دوران را

[...]

مسعود سعد سلمان
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - در مدح بهرام شاه و فرزند او خسرو شاه گوید

 

خدای عز و جل با خدایگان آن کرد

که هرگز آنرا والله شکر نتوان کرد

مقر دولت باقیش قطب گردون ساخت

حضیض همت عالیش اوج کیوان کرد

گذار دیده او را بصیرت دل داد

[...]

سید حسن غزنوی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣۶۵

 

نظام دولت و دین آنکه عدل شامل او

زمانه را بخوشی همچو باغ رضوان کرد

عمارت کرم اندر جهان اساس نهاد

بنای بخل بکلی خراب و ویران کرد

مگر بدرگه عالیش آگهی نرسید

[...]

ابن یمین
 

عبید زاکانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲ - ایضا در مدح شاه شیخ ابواسحاق

 

خدای تا خم این برکشیده ایوان کرد

در او نشیمن ناهید تیر و کیوان کرد

به دست قدرت چوگان حکم و گوی سپهر

میان عرصهٔ میدان صنع گردان کرد

نشاند شعلهٔ خورشید در خزانهٔ شب

[...]

عبید زاکانی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶

 

نمی توان بتو شرح بلای هجران کرد

فتاده ام ببلایی، که شرح نتوان کرد

ز روزگار مرا خود همیشه دردی بود

غم تو آمد و آن را هزار چندان کرد

بلای هجر تو مشکل بود، خوش آن بیدل

[...]

هلالی جغتایی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۲

 

بعهد جور تو دل ترک آه و افغان کرد

بجرم بی اثری ناله را بزندان کرد

درون سینه بذوقی نشست ناوک او

که ناله را ز برون آمدن پشیمان کرد

بهوش باش دلا آه شعله ناک مکش

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۷۸

 

نمی توان ز کرم منع باده خواران کرد

به دست بسته سبو هرچه داشت احسان کرد

امید هست ترا مهربان ما سازد

همان که آتش سوزنده را گلستان کرد

خط تو بر ورق آفتاب حکم نوشت

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۷۹

 

شکوفه مغز شعور مرا پریشان کرد

فروغ لاله سر توبه را چراغان کرد

گسسته بود اگر عقد خوشدلی یک چند

بهار، منتظم از رشته های باران کرد

ز غصه هر گره مشکلی که دلها داشت

[...]

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۱

 

دو روزه هجر تو با جان دوستان آن کرد

که از هزار خزان، با بهار نتوان کرد

ز آه بلبل شوریده دربدر گردید

نسیم اگرچه دل غنچه را پریشان کرد

نسیم صدق و صفا را دم زلیخا داشت

[...]

قدسی مشهدی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۴

 

رقیب دعوی عامی بصحن بستان کرد

ولی ببوی گلی خود هزار دستان کرد

گرفت وعده زدشمن بشوق مقدم دوست

هوای گل نظرش وقف خار بستان کرد

زتیز هوشی اهل نظر نداشت خبر

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزل‌ها » شمارهٔ ۶۱ - سپاه عشق

 

سپاهِ عشقِ تو مُلکِ وجود ویران کرد

بنای هستیِ عمرم به خاک یکسان کرد

چه گویمت که چه کرده است خواهی ار دانی

بدان که آنچه که ناید به گفت‌وگو آن کرد

چه کرد عشقِ تو عاجز ز گفتنم آن کرد

[...]

عارف قزوینی
 
 
sunny dark_mode