گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۰۸

 

گلی به رنگ تو در بوستان نمی‌بینم

به اعتدال تو سروی روان نمی‌بینم

ستاره‌ای که ز برج شرف شود طالع

چو مهر روی تو بر آسمان نمی‌بینم

ز چشم مست تو دل بر نمی‌توانم داشت

[...]

خواجوی کرمانی
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸

 

غمِ زمانه که هیچش کَران نمی‌بینم

دَواش جز مِیِ چون ارغوان نمی‌بینم

به تَرک خدمتِ پیرِ مُغان نخواهم گفت

چرا که مصلحتِ خود در آن نمی‌بینم

ز آفتابِ قَدَح ارتفاعِ عیش بگیر

[...]

حافظ
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۵۶

 

اثر ز غنچه درین گلستان نمی‌بینم

فغان که اهل دلی در میان نمی‌بینم

چه زهر بود که چشم ستاره ریخت به خاک

که شیر را به شکر مهربان نمی‌بینم

چنان غبار کدورت دواند ریشه به خاک

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹

 

غم زمانه که هیچش گران نمی‌‏بینم

دواش غیر امام زمان نمی‏‌بینم‏

عجب بود که در ایام ما ظهور کند

چرا که طالع خویش آن چنان نمی‌‏بینم

ز دامن غم او دست بر نمی‏‌دارم

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹

 

غم زمانه که هیچش گران نمی‌‏بینم

دواش غیر امام زمان نمی‏‌بینم‏

عجب بود که در ایام ما ظهور کند

چرا که طالع خویش آن چنان نمی‌‏بینم

ز دامن غم او دست بر نمی‏‌دارم

[...]

فیض کاشانی
 
 
sunny dark_mode