گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸ - در مدح

 

ضمانش کرد به صد سال عمر و مهر نهاد

قباله‌دار ازل نامهٔ ضمانش را

به حکم هدیهٔ نوروزی آسمان هر سال

تبرک از شرف آوردی آستانش را

مگر که هرچه شرف داد پای پیش کشید

[...]

خاقانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۲

 

خوش آن شبی که کنم مست دیده بانش را

به دست بوسه دهم خاک آستانش را

حدیثی از گل رخسار او که می گوید؟

که همچو غنچه پر از زر کنم دهانش را

گلی که نیست به فرمان او، چو نافرمان

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode