گنجور

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱

 

اگر تو برشکنی دوستان سلام کنند

که جور قاعده باشد که بر غلام کنند

هزار زخم پیاپی گر اتفاق افتد

ز دست دوست نشاید که انتقام کنند

به تیغ اگر بزنی بی‌دریغ و برگردی

[...]

سعدی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹

 

چو مطربان سحر آهنگ زیر و بام کنند

معاشران صبوحی هوای جام کنند

بیک کرشمه مکافات شیخ و شاب دهند

بنیم جرعه مراعات خاص و عام کنند

مرا بحلقه ی رندان درآورید مگر

[...]

خواجوی کرمانی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۱

 

مغان به پیش بتی گر شبی سلام کنند

به پیش خویش همه هندوان غلام کنند

ولی تو بت چو درآئی بسومنات از ناز

بتان بسجده در آینده و احترام کنند

برایضی چو بتان طره دو تا تابند

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶

 

دمی که باده عشترت بتان به جام کنند

به نزد دردکشان ترک ننک و نام کنند

مدام خنده بدان می کشان زند ساغر

که نان پخته خود را ز گریه خام کنند

شود چو دست تظلم دراز باز بر او

[...]

صامت بروجردی
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۴۴ - در رثای کلنل محمد تقی خان پسیان

 

دلم به حال تو ای دوست دار ایران سوخت

که چون تو شیر نری را در این کُنام کنند

تمام خلق خراسان به حیرتند اندر

که این مقاتلۀ با تورا چه نام کنند

به چشم مردم این مملکت نباشد آب

[...]

ایرج میرزا
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۸۳ - خیال خام

 

کسان که شور به ترک سلاح عام کنند

خدنگ غمزهٔ خونریز را چه نام کنند؟

مسلمست که جنگ از جهان نخواهد رفت

ز روی وهم گروهی خیال خام کنند

گمان مبر که برای نمونه مدعیان

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱۴ - گفت‌وگوی دو شاه

 

گر انگلیس و فرانس از تو احترام کنند

بدین هواست که آخر تو را تمام کنند

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode