گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰۶

 

بیا بیا که توی شیر شیر شیر مصاف

ز مرغزار برون آ و صف‌ها بشکاف

به مدحت آنچ بگویند نیست هیچ دروغ

ز هر چه از تو بلافند صادقست نه لاف

عجب که کرت دیگر ببیند این چشمم

[...]

مولانا
 

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۰

 

نه هرکه قوّتِ بازویِ منصبی دارد

به سلطنت بخورد مال مردمان به گزاف

توان به حلق فرو بردن استخوان درشت

ولی شکم بدرد چون بگیرد اندر ناف

سعدی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۶۵

 

دو یار همدم و یک شیشه ای ز باده صاف

اگر رسد به تو این آرزو زهی الطاف

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۶۵

 

دلا چو می زنی این دم ز لوت خوردن لاف

رسید دعوت سلطان درآی خوش به مصاف

برنج رزد چو صاحب کرم نهد پیشم

اگر به قند مشرف بود زهی الطاف

خوش آن زمان که بود دیگ بورق اندر جوش

[...]

صوفی محمد هروی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۷

 

به از کدورت زهد ریاست باده صاف

بیار باده که بالای طاعت است انصاف

کجاست خانه آن ماه خانگی که کنیم

ز شوق صاحب خانه به گرد خانه طواف

غلام پیر مغانم که لطف مشرب او

[...]

جامی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۹ - در طریق مخدوم

 

نهاد پیر مغان بر کفت چو باده صاف

به عذر توبه دگر خویشرا مدار معاف

ز چاک پیرهنم دوختن چه سود ایدل

مرا که گشته ز تیغ فراق سینه شکاف

شکست قلب همه اهل عشق مژگانت

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۷

 

تو این گشاد و گره‌ها به دام فکر مباف

امید نیست که عنقا برآید از پس قاف

درین دیار که ماییم آدمیت نیست

تو هر کجاش به بینی بگو چه شد انصاف

مرا ز سنت و حرمت سه انتخاب افتاد

[...]

نظیری نیشابوری
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۳

 

چو نیست معنی باطن به تخت و جاه ملاف

نشین به روی حصیر ای دلا و زر می باف

تو در طریق کسی رو که «ما عرفنا» گفت

مکن پرستش اغیار را چو عبدمناف

زیارت دل افتادگان این ره کن

[...]

سعیدا
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۷۸

 

کسیکه عشق تو بر نقد دل شدش صراف

چو زرخالص از هر غشی نماید صاف

اگر تو طالب اکسیر عافیت هستی

مسوز سیم و زر عمر ز آتش اخلاف

نهی بکوره اسراف نقد و نسیه بچند

[...]

نورعلیشاه
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۰ - مظفر کرمانی قُدِّسَ سِرُّه

 

ز ذات حضرت سیمرغ باخبر کس نیست

عیان به خلق ز سیمرغ نیست جز اوصاف

علیم نیست به عالم کسی زمنطق طیر

به غیر ذات سلیمان کامل الاعطاف

غرض ز قصّهٔ سیمرغ سرِّ عشق بود

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱ - نکوهش عدلیه عصر قاجار

 

باست و قاف محاکم قضیب استیناف

چنان سپوخت که دیگر نه است ماند و نه ناف

نشان عدل چه جوئی در این دو سر قافان

که زین شهپر سیمرغ شد به قله قاف

وزیر زیر لحاف از هوی سخن گوید

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۱۷ - نکوهش عدلیه عصر قاجار

 

نشان عدل چه جوئی در این دو سر قافان

که زیر شهپر سیمرغ شد به قله قاف

وزیر زیر لحاف از هوی سخن گوید

اگر چه حق نتوان گفت جز بزیر لحاف

نگاه آل مکرم به اهل ایران شد

[...]

ادیب الممالک
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی الامام ابی محمد الحسن المجتبی علیه السلام » شمارهٔ ۱ - فی مدح الامام ابی محمد الحسن المجتبی علیه السلام

 

صبا ز لطف چه عنقا برو بقلۀ قاف

که آشیانۀ قدس است و شرفۀ اشراف

چه خضر در ظلمات غیوب زن قدمی

که کوی عین حیاتست و منبع الطاف

بطوف کعبۀ روحانیان به بند احرام

[...]

غروی اصفهانی
 

میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۴ - تابلوی سوم: سرگذشت پدر مریم و ایدآل او

 

در این زمانه، هر آن کس گذشت از انصاف

ز هیچ بی‌شرفی، می‌نکرد استنکاف

شرف ورا شود آنگاه کمترین اوصاف

ازین ره است که آن مرده‌شو شد از اشراف

میرزاده عشقی
 
 
sunny dark_mode