گنجور

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۲ - در ستایش قاضی ابوالبرکات‌بن مبارک فتحی

 

به آب ماند یار مرا صفات و صفاش

که روی خویش ببینی چو بنگری بقفاش

ز بوی و خوبی جعد و دو زلف مشکینش

ز رنگ و گردن و گوش و دو عارض زیباش

نگار خانهٔ چین است و ناف آهوی چین

[...]

سنایی
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۴ - مجیرالدین بیلقانی در مدح جمال الدین گفته

 

قسم بواهب عقلی که پیش رای قدیم

یکیست چشمه خورشید و سایه عنقاش

همیشود بیکی امر او چو سایه بچاه

در آبگون قفس این آفتاب آتش پاش

که هست طبع جمال آفتاب تأثیری

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۵

 

قسم به واهب عقلی که پیش علم قدیم

یکی است چشمه خورشید و سایه عنقاش

زمین شود ز یکی امر او چو سایه چاه

در آبگون قفس این آفتاب آتش پاش

که هست طمع جمال آفتاب تأثیری

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک والطائر فنزة » بخش ۷

 

حیات را چه گوارنده تر زآب ولیک

کسی که بیشترش خورد بکشد استسقاش

نصرالله منشی
 

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۶۴

 

خدایگان جهان شهریار دریا دل

توراست دست گهر بخش و لفظ لؤلؤ پاش

بر اسمان و زمین دست مطلق است تو را

که از وظیفه جود تو یافتند معاش

گهی به پنجه هیبت دل جهان بشکن

[...]

ظهیر فاریابی
 

سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴

 

گناه کردن پنهان به از عبادت فاش

اگر خدای پرستی هواپرست مباش

به عین عجب و تکبر نگه به خلق مکن

که دوستان خدا ممکن‌اند در اوباش

بر این زمین که تو بینی ملوک طبعانند

[...]

سعدی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۲

 

خوش است عالمِ رندان و صحبتِ او باش

بیا دمی به علی رغمِ عاقلان خوش باش

درون به کعبه فرست و برون به می کده آر

نیاز می کن پنهان شراب می خور فاش

ز آفتابِ قدح کور دیده بگریزد

[...]

حکیم نزاری
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸۸

 

شد آن که پای مرا بوسه می زند او باش

بیار باده که گشتم قلندر و قلاش

چو تو به رفت سر صوفیی چو من، ای مست

به جرعه تر کن و هم از سفال خم بتراش

مرا ز مقنع زاهد کنید خرقه زهد

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٨٩

 

چه طالع است مرا یا رب ایدل قلاش

که هیچ می نکند روزگار جز پرخاش

چه روزها بشب آورده ام درین فکرت

که سر حکمت این نکته کرد ما را فاش

که نوک خامه تقدیر بر بیاض وجود

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٠۴

 

که میبرد سخنی از زبان ابن یمین

بدانجناب که اقبال زیبدش فراش

خجسته در گه شاهنشه زمین و زمان

که هست بر در او شاه انجم از او باش

ستوده خسرو افاق تاج دولت و دین

[...]

ابن یمین
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۱

 

اگر به خلق نماید رخ جهان آراش

هزار جان گرامی کنند اندر پاش

به رغم دشمن بیهوده گوی رخ بنمای

که آفتاب نخواهد دو دیده ی خفّاش

ببرد هوش ز من آن دو نرگس جادو

[...]

جهان ملک خاتون
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۵۷

 

نصیحتی کنمت باده نوش و خوش می باش

مباش در پی دنیا و دل منه به وفاش

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۵۷

 

چو نان گرم میسر شود به قلیه تراش

برون رود ز سر من هوای کاسه آش

برای هیمه کشیدن میان ببندم چست

در آن زمان که پزد مطبخی برنج به ماش

چو نان میده و بریان به دست برناید

[...]

صوفی محمد هروی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۵

 

نکرده دست تهی اهل دیده را قلاش

به رنگ آیینه از نور می کنند معاش

نسب به ساغر جم می رساند آینه ام

ز ساده لوحی من راز عالمی شد فاش

چه گل ز باغ جراحت کسی تواند چید

[...]

اسیر شهرستانی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها » شمارهٔ ۲۱ - تارک الصلاه مباش

 

نصیحتی کنمت ای پسر ز من بشنو!

تو این نصیحت و چون گوهرش محافظ باش

مجالست منما با قلندر و درویش

مصاحبت منما با ارازل و اوباش

به زور پنجه و بازوی خویش غره مشو

[...]

ترکی شیرازی
 
 
sunny dark_mode