گنجور

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶

 

به دل ز رفتن جانم چه عیش هاست، که نیست

نکرده جای غمش صد صفا هاست، که نیست

مرا ز چشم تو هر شیوه ای که باید هست

همین نهفته نگه های آشناست، که نیست

ز فتنه های جمال تو هر که بود رمید

[...]

عرفی
 
 
sunny dark_mode