گنجور

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰

 

نکرد لطف تو کاری و وقت کار گذشت

نشد وصال تو روزی و روزگار گذشت

شب انتظارم برم روز را و روز تو را

بیاکه روز وشب من در انتظار گذشت

به هر دلی که زدی ناوکی ز غمزه خویش

[...]

جامی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۸

 

هزار حیف که دوران خط یار گذشت

شکست رنگ گل و حسن نوبهار گذشت

چنان سیاهی خط تنگ کرد دایره را

که حسن، همچو نسیم از بنفشه زار گذشت

حذر ز سایه مژگان خویشتن می کرد

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹

 

غنیمتی است دمی کان بفکر کار گذشت

فتاد در سر این غم که روزگار گذشت

نداشت درد ولی درد کرد بیدردی

نکرد کار ولیکن بدرد کار گذشت

بکار دوست نپرداخت لیک شد غمناک

[...]

فیض کاشانی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷

 

به فکر کار نیفتاده روزگار گذشت

کنون چه کار کند کس که وقت کار گذشت

غبار راهِ سواری شدم ولی از ضعف

چو گرد تا ز زمین خاستم سوار گذشت

ز بیم هجر ندیدیم ذوق وصل، افسوس

[...]

فیاض لاهیجی
 
 
sunny dark_mode