×
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۷
هزار جهد بکردم که یار من باشی
مرادبخش دل بیقرار من باشی
چراغ دیده شب زنده دار من گردی
انیس خاطر امیدوار من باشی
چو خسروان ملاحت به بندگان نازند
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۶۲
کجاست دولت آنم که یار من باشی؟
ز خود کناره کنی در کنار من باشی
اگر شراب خوری ساقی تو من باشم
وگر به خواب روی در کنار من باشی
غرور حسن کجا می دهد ترا رخصت؟
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۶
نشاید ار چو تویی در کنار من باشی
همین بس است که گویند یار من باشی
مرا بیک نگه از خود خجل توانی کرد
مباد کز ستمی شرمسار من باشی
تو کز میان دل من قدم برون ننهی
[...]