گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۵

 

چو برگ لاله سموم غمت گداخت مرا

روم بدشت عدم کاین هوا نساخت مرا

بابافغانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹

 

چو دی ز عشق من آگه شد و شناخت مرا

به اولین نگه از شرم آب ساخت مرا

به یک نگاه مرا گرم شوق ساخت ولی

در انتظار نگاه دگر گداخت مرا

به چنگ بیم رگ جانم آشکار سپرد

[...]

محتشم کاشانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۹

 

چو تار چنگ، فلک چون نمی نواخت مرا

به حیرتم که چرا این قدر گداخت مرا

اگر چه سوز محبت ز من اثر نگذاشت

به بوی سوختگی می توان شناخت مرا

چرا به آتش هجران حواله باید کرد؟

[...]

صائب تبریزی
 

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۱۵ - دو دسته تیغم و گردون برهنه ساخت مرا

 

دو دسته تیغم و گردون برهنه ساخت مرا

فسان کشیده بروی زمانه آخت مرا

من آن جهان خیالم که فطرت ازلی

جهان بلبل و گل را شکست و ساخت مرا

می جوان که به پیمانه تو می ریزم

[...]

اقبال لاهوری
 
 
sunny dark_mode