گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

چو عکس روی تو در ساغر شراب افتاد

چه جای تاب که آتش در آفتاب افتاد

بجام باده کنون دست می پرستان گیر

چرا که کشتی دریا کشان در آب افتاد

بسی بکوی خرابات بیخود افتادند

[...]

خواجوی کرمانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۳

 

ز دست رفت دل و در پی شراب افتاد

فغان که مهر سلیمان ز کف در آب افتاد

به وعده کار فتاده ست عاشقان ترا

گذار قافله ی تشنه بر سراب افتاد

گذشت هجر به من، تا وصال او چه کند

[...]

سلیم تهرانی
 
 
sunny dark_mode