گنجور

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۰

 

ندیدمت که بکردی وفا بدان چه بگفتی

طریق وصل گشادی من آمدم تو برفتی

وفای عهد نمودی دل سلیم ربودی

چو خویشتن به تو دادم تو میل باز گرفتی

نه دست عهد گرفتی که پای وصل بدارم

[...]

سعدی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶۳

 

چرا به بزم رقیبان حدیث دوست نگفتی

بست نبود خلاف مؤالفت که برفتی

دل رمیده ما را که مرغ وحشی بود

شکار خویش نمودی و دام بازگرفتی

نه پایدار بماند عهدهای سخت که بستی

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
sunny dark_mode