گنجور

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

 

عزت مبردر کار دل این لطف بیش از پیش را

این بس که ضایع می‌کنی برمن جفای خویش را

لطفی که بد خو سازدم ناید به کار جان من

اسباب کین آماده کن خوی ملال اندیش را

هر چند سیل فتنه گر چون بخت باشد ور رسی

[...]

وحشی بافقی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

هر گه بیفشانی به رخ زلف سیاه خویش را

مانند شب سازی سیه روز من دلریش را

خویشان دهندم پند و من بیگانه ام ز ایشان بلی

عشق تو هر جا پا نهد بیگانه سازد خویش را

شاهان عالم را بود گاهی نظر سوی گدا

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode