گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۵

 

ای شعشعه نور فلق در قبه مینای تو

پیمانه خون شفق پنگان خون پیمای تو

ای میل‌ها در میل‌ها وی سیل‌ها در سیل‌ها

رقصان و غلطان آمده تا ساحل دریای تو

با رفعت و آهنگ مه مه را فتد از سر کله

[...]

مولانا
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۱

 

ترسم جنون غالب شود طغیان کند سودای تو

طوقم به گردن برنهد عشق جنون فرمای تو

می‌آیی و می‌افکند چا کم به جیب عافیت

شاخ گلی دامن کشان یعنی قد رعنای تو

وقتی نگاهی رسم بود از چشم سنگین دل بتان

[...]

وحشی بافقی
 
 
sunny dark_mode