گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴

 

بشکفت گل در بوستان آن غنچه خندان کجا

شد وقت عیش دوستان آن لاله و ریحان کجا

هر بار کو در خنده شد چون من هزارش بنده شد

صد مرده زان لب زنده شد، درد مرا درمان کجا

گویند ترک غم بگو، تدبیر سامانی بجو

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode