گنجور

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۳

 

تن دادم او را جان شدم جان دادمش جانان شدم

آنکو بگنجد در جهان از دولت عشق آن شدم

کردم سفر از آب و گل تا ملک جان اقلیم دل

از تن بجان می تاختم تا از نظر پنهان شدم

دیدم جهانرا سربسر چیدم ثمر از هر شجر

[...]

فیض کاشانی
 
 
sunny dark_mode