گنجور

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۸

 

زلف معنبر برفشان گو جان ما بر باد شو

جعد مسلسل بر گشا گو بنده‌ای آزاد شو

چشم مکحل باز کن بر عاشقان افکن نظر

گو در میان مردمان عاشق کشی بنیاد شو

در خانقه سر خوش درآ گو شیخ شهر از دین برا

[...]

محتشم کاشانی
 
 
sunny dark_mode