گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰

 

به خیال چشم‌که می‌زند قدح جنون دل تنگ ما

که هزار میکده می‌دود به رکاب‌گردش رنگ ما

به حضور زاویهٔ عدم زده‌ایم بر در عافیت

که زمنت نفس‌کسی نگدازد آتش سنگ ما

به دل شکسته ازین چمن زده‌ایم بال‌گذشتنی

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode