×
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸۲
ز عشقت من خسته جان می خراشم
چگونه ز هر دیده خونی نپاشم؟
به یک جرعه ای، ساقیا، جمله زهدم
کزین بیشتر می نیرزد قماشم
سر گنج شاهان ندارم، مرا بس
[...]
شیخ بهایی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸
به بازار محشر، من و شرمساری
که بسیار، بسیار کاسد قماشم
بهائی، بهائی، یکی موی جانان
دو کون ار ستانم، بهائی نباشم
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول
ببازار محشر من و شرمساری
که بسیار بسیار کاسد قماشم
بهائی بهای یکی موی جانان
دوکون ار ستانم بهائی نباشم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۳۸ - بهائی عاملی طاب ثراه
به بازار محشر من و شرمساری
که بسیار بسیار کاسد قماشم
بهائی بهای یکی موی جانان
دو کون ار ستانم بهائی نباشم