گنجور

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب

 

ستودن نداند کس، او را چو هست

میان بندگی را ببایدت بست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۳ - گفتار اندر آفرینش عالم

 

از آغاز باید که دانی درست

سر مایهٔ گوهران از نخست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۶ - در آفرینش ماه

 

به دو هفته گردد تمام و درست

بدان باز گردد که بود از نخست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر

 

تو را دانش و دین رهاند درست

در رستگاری ببایدت جست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۸ - گفتار اندر فراهم آوردن کتاب

 

پژوهندهٔ روزگار نخست

گذشته سخن‌ها همه باز جست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱۲ - ستایش سلطان محمود

 

چو کودک لب از شیر مادر بشست

ز گهواره محمود گوید نخست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » کیومرث » بخش ۱

 

سخن‌گوی دهقان چه گوید نخست

که نام بزرگی به گیتی که جست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » هوشنگ » بخش ۲

 

به زور کیانی رهانید دست

جهان‌سوز مار از جهان‌جوی جست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث

 

بیامد به تخت پدر بر نشست

به شاهی کمر بر میان بر ببست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث

 

برفت اهرمن را به افسون ببست

چو بر تیز رو بارگی بر نشست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۲

 

بدو گفت پیمانت خواهم نخست

پس آنگه سخن برگشایم درست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۲

 

به چاه اندر افتاد و بشکست پست

شد آن نیک‌دل مرد یزدان‌پرست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۳

 

خورش زردهٔ خایه دادش نخست

بدان داشتش یک زمان تندرست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۳

 

دو مار سیه از دو کتفش برست

عمی گشت و از هر سویی چاره جست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۳

 

و گر نشنود بودنی‌ها درست

بباید هم اکنون ز جان دست شست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۵

 

بیامد ازان کینه چون پیل مست

مران گاو برمایه را کرد پست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۶

 

چنان بد که ضحاک جادوپرست

از ایران به جان تو یازید دست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۶

 

کنون کردنی کرد جادوپرست

مرا برد باید به شمشیر دست

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷

 

مرا در نهانی یکی دشمن‌ست

که بر بخردان این سخن روشن است

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷

 

خروشان همی‌رفت نیزه بدست

که ای نامداران یزدان پرست

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۲۰۱
sunny dark_mode