گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۳

 

تو گفتی همه دشت پهنای اوست

زمین زیر پوینده بالای اوست

فردوسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶۵ - دیدن گرشاسب دخمه سیامک را

 

همین بزمگاه دلارای اوست

درین نغز تابوت هم جای اوست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۹۲ - آمدن ضحاک به دیدن گرشاسب و صفت نخچیرگاه

 

چو سه باز یک مرد پهنای اوست

چهل رش درازای بالای اوست

اسدی توسی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴

 

مرا سر بلندی ز سودای اوست

سری دوست دارم که در پای اوست

مزاج دلم گرم از آن می‌شود

که بر مهر روی دلارای اوست

مرا زیبد ار لاف شاهی زنم

[...]

اوحدی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۱۳ - در تاریخ ایالت یافتن خانی

 

دگر شان دولت بلندی گرفت

ز خانی که ایام جویای اوست

فلک احتشامی که انوار عدل

چو خورشید تابان ز سیمای اوست

فروزنده نجمی، ز برج کمال

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - مناجات

 

مبادا سری، کان نه در پای اوست!

سیاه آن دلی، کآن نه مأوای اوست

واعظ قزوینی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - شرافت گمنامی و بی اعتباری در نظر مردم

 

کسی را که بر تخت زر جای اوست

از آهن یکی کنده بر پای اوست

ملا احمد نراقی
 
 
sunny dark_mode