گنجور

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۵۰

 

مرا سعد دین داد پیراهنی

که از دیدنش دیده حیران شدی

ز فرسودگی وقت پوشیدنش

تن مرد پوشیده عریان شدی

به هرجا که آسیب سریافتی

[...]

انوری
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۱۶ - حکایت انگشتری و شُبان

 

چو سوی کف دست گردان شدی

شبانه ز بیننده پنهان شدی

نظامی
 

سلمان ساوجی » فراق نامه » بخش ۹ - زمستان

 

ز گلنار منقل چو بستان شدی

به بستان بسی مرغ بریان شدی

سلمان ساوجی
 
 
sunny dark_mode