گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸

 

صنما، به دلنوازی نفسی بگیر دستم

که ز دیدن تو بی‌هوش و ز گفتن تو مستم

دل من به دام عشق تو کنون فتاد و آنگه

تو در آن، گمان که: من خود ز کمند عشق جستم

دل تنگ خویشتن را به تو می‌دهم، نگارا

[...]

اوحدی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۱

 

ز تجلی جمالش از دو کون بستم

به صمد نمود راهم صنمی که می‌پرستم

به هوای مهر رویش همه مهرها بریدیم

به امید عهد سستش همه عهده شکستم

پی دیدن خرامش سر کوچه‌ها ستادم

[...]

فروغی بسطامی
 
 
sunny dark_mode