گنجور

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۱

 

تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری

که جمال سرو بستان و کمال ماه داری

در کس نمی‌گشایم که به خاطرم درآید

تو به اندرون جان آی که جایگاه داری

ملکی مهی ندانم به چه کنیتت بخوانم

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸

 

چو کسی در آمد از پای و تو دستگاه داری

گرت آدمیتی هست دلش نگاه داری

به ره بهشت فردا نتوان شدن ز محشر

مگر از دیار دنیا که سر دو راه داری

همه عیب خلق دیدن نه مروت است و مردی

[...]

سعدی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۴۷

 

تو که شاه ملک حسنی و سریر و جاه داری

دل همچو من گدائی عجب ار نگاه داری

ز توام امید رحمت بکدام روی باشد

که نه غم از آب دیده نه خبر ز آه داری

ز میان ماهرویان رسدت بحسن دعوی

[...]

حسین خوارزمی
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹ - پری و فروغ

 

ز دریچه های چشمم نظری به ماه داری

چه بلند بختی ای دل که به دوست راه داری

به شب سیاه عاشق چکند پری که شمعی است

تو فروغ ماه من شو که فروغ ماه داری

بگشای روی زیبا ز گناه آن میندیش

[...]

شهریار
 
 
sunny dark_mode