گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۰ - حسب الحال

 

منم امروز بسته در سمجی

چشم بر دوخته چو مار گریز

هست پیراهنی و شلواری

نیست بر هر دو نیفه و تیریز

بر جهان دارم و روا دارم

[...]

مسعود سعد سلمان
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۶

 

ای سنایی به گرد حران گرد

تا بیابی ز جود ایشان چیز

نزد نادیدگان و نااهلان

کی بود بذل و همت و تمییز

کودک خرد بی‌خرد بدهد

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۷

 

هر که زین پیش بود امیر سخن

از امیر سخا شدند عزیز

تو همه روز گرد آن گردی

که به نزدیکشان زرست و پشیز

دستهٔ گل بر کسی چه بری

[...]

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۳۵ - فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر

 

پس تو نیز از سر هوا برخیز

که هوا آتشی است بادانگیز

سنایی
 
 
۱
۲
۳
۱۲
sunny dark_mode