×
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۵ - حکایت مرد یخ فروش التمثّل فی دارالغرور
چیست عقل اوّل این جهان دیدن
پس به حسبت برین جهان ریدن
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۱۰ - در ذمّ عوام و بازاریان و جهال گوید ذکر مساوی العوان للخواص نفع عام
مزد باشد برای خندیدن
سبلت زن به مزدشان ریدن
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۵ - صفت بزم بهرام در زمستان و ساختن هفت گنبد
آنکه در جا نشایدش دیدن
همه جایش توان پرستیدن
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰۳
گرچه اندر فغان و نالیدن
اندکی هست خویشتن دیدن
آن نباشد مرا چو در عشقت
خوگرم من به خویش دزدیدن
به خدا و به پاکی ذاتش
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۳۲ - ذبابهٔ این فصل در سری چند مرموز
میوه از روضهای چنین چیدن
بیریاضت کجا توان دیدن؟
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴۰
روی او را کجا توان دیدن
یا گلی از وصال او چیدن
تا به کی چون قلم توان جانا
گرد کویت به فرق گردیدن
در نگنجد بتا به مذهب عشق
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۵۶ - تحریض علی طلب الادب و تحریض علی ادب الطلب
قول و فعل و شنیدن و دیدن
به موازین شرع سنجیدن
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۶۱ - در بیان آنکه ملازمت مصلی مر شطر مسجد حرام را بنا به انقیاد امر حق و اتباع شریعت اوست و الا هویت حق سبحانه چنانکه در قبله مصلی هست در جمیع جهات هست
ره ز شط در محیط ببریدن
هست در شط محیط را دیدن
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۳۱ - اشارت به قربات اربع که مراتب ولایت است یعنی قرب نوافل و قرب فرایض و مقام جمع الجمع که مرتبه قاب قوسین است و مقام جمع احدیت که مرتبه اؤ ادنی است و خاصه پیغمبر ماست صلی الله علیه و سلم و کمل ورثه وی
نیست امکان جمال حق دیدن
گل ز باغ شهود حق چیدن
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۴۹ - قصه آن جوان که بر دختر عم عاشق شد و در عشق وی نام دزدی بر خود نهاد و ناموس عم نگاه داشت و بدان سبب به مقصود رسید
شاه بعد از جواب بشنیدن
داد فرمان به دست بریدن
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۴۵ - سنائی غزنوی قُدِّسَ سِرُّه
چیست عقل، اول جهان دیدن
پس به حِسبت برین جهان ریدن
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶ - صف زندان نمرهٔ دو
نبود کار مرده جنبیدن
نیست محتاج خوردن و ریدن
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۰ - داستان مسافرت به یزد
خط انگشت دزد را دیدن
حال جانی ز چشم فهمیدن