سنایی » طریق التحقیق » بخش ۲۱ - فی تخلص الممدوح و تلخیص الروح
زین نمط هر سخنکه آن من است
به حقیقت طراز هر سخن است
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثانی: فی الکلام ذکر کلام الملک العلّام یسهل المرام » بخش ۵ - ذکر هدایت قرآن
در بُن چاه جانت را وطن است
نور قرآن به سوی او رسن است
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۲۳ - حکایت
دنیی ار دوست را غم و حزن است
عاشق دشمنان خویشتن است
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۴ - فی افتخار نفسه علی اهل عصره
زین نمط هرچه در جهان سخن است
گر یکی ور هزار زانِ من است
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۴ - سبب نظم کتاب
من چه میگویم این چه گفت من است
کهآبم از ابر و دُرم از عدن است
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۶ - ستایش سخن و حکمت و اندرز
آنچه او هم نوست و هم کهن است
سخن است و در این سخن سخن است
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۰ - نشستن بهرام روز چهارشنبه در گنبد پیروزه رنگ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم پنجم
گفت ماهان چه جای این سخن است؟
خار بن کی سزای سروبن است؟
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۵ - شکایت کردن هفت مظلوم
هیچ را نام کرده کاین دهن است
نوش در خنده کاین شکرشکن است
عراقی » عشاقنامه » فصل دوم » بخش ۵ - مثنوی
همه را نیست، گرچه جان و تن است
جان معنی، که در تن سخن است
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۲۸ - رجوع ولد به قونیه در رکاب شمسالدین
راه ایشان ورای جان و تن است
در یم عشقشان نه ما نه من است
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶۳ - در تفسیر و هو معکم اینما کنتم و نحن اقرب الیه من حبل الورید و فی انفسکم افلا تبصرون و من عرف نفسه فقد عرف ربه و قلوب العارفین خزائن اللّه.
راز و ناز و نیاز تو ز من است
جنبش از جان بود چه گر ز تن است
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶۹ - در بیان این حدیث مصطفی صلی اللّه علیه و آله که ان للّه سبعین الف حجاباً من نور و ظلمة و انه لو کشفها لاحرقت سبحات وجهه کل من ادرک بصره
پرده های ظلام وصف تن است
که پر از کبر و کین و ما و من است
حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۱۲ - پاسخ روز به شب
صبح در نفس خویش پیل تن است
با طلایه سپاه تیغ زن است
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۰
تن پاکت که زیر پیرهن است
وحده لاشریک له، چه تن است
هست پیراهنت چو قطره آب
که تنک گشته بر گل و سمن است
با خودم کش درون پیراهن
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١۵٩
مرد آزاده در میان گروه
گر چه خوشگوی و عاقل و داناست
محترم آنگهی تواند بود
که از ایشان بمالش استغناست
وانکه محتاج خلق شد خوارست
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۱۵ - الفرقة الثالثة
شر و کفر ازوجود اهرمن است
خیر یزدان کند که ذوالمنن است
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳
در نظر آنکه نور چشم من است
یوسف نازنین و پیرهن است
همه عالم تن است و او جان است
روشنست آفتاب و مه بدن است
چشم مستی نموده کاین عین است
[...]