×
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵
خیز تا می خوریم و غم نخوریم
وانده روز نامده نبریم
تا توانیم کرد با همه کس
رادمردی و مردمی سپریم
قصد آزار دوستان نکنیم
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۲۷ - التمثّل فی ریا الحّب
همه گفتند زانِ خویش خوریم
وز زر و سیم یار بیخبریم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۸
ما دل دوستان به جان بخریم
ور جهان دشمن است غم نخوریم
گر به شمشیر میزند معشوق
گو بزن جان من که ما سپریم
آن که صبر از جمال او نبود
[...]
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۲۶ - رجوع کردن بقصه شمس الدین عظم الله ذکره
همچو اول از او عطا ببریم
بیلب و کام قندهاش خوریم
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۲۶ - رجوع کردن بقصه شمس الدین عظم الله ذکره
زین قفس باز همچو مرغ پریم
پردهها را به عون او بدریم
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۷۰ - در تقریر آنکه چلبی حسامالدین قدساللّهسرهالعزیز خود را در واقعه به ولد نمود و گفت که هر ولی و اصل را که بیابی در حقیقت آن منم مقصود از او حاصل شود
در عدد گرچه ما دو چون دو پریم
یک بود دو چو یار یکدگریم
همام تبریزی » مثنویات » شمارهٔ ۱ - در ستایش رب العالمین
به که نام مثال خود نبریم
وز خیال و مثال درگذریم
اوحدی » جام جم » بخش ۳۳ - دوم در کیفیت معاش جمهور و درآن چند بند سخنست اول در معاش اهل دنیا
گر چه جای غمست، غم نخوریم
دست بر هم زنیم و در گذریم
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۰
گر گذاری که با تو در نگویم
خاک پایت به چشم ها بخریم
تا ببوسیم آستان ترا
حلقه حلقه نشسته گرد دریم
گر غرامت ستانی از انصاف
[...]