گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۰ - درخواست حضور یکی از دوستان

 

ای به فضل و کفایت و دانش

دور گردون چو تو نیاورده

ببر من دوستانی آمده اند

هرگز از یکدیگر نیازرده

حال ها دیده کام ها رانده

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷ - مدح ابوالفضایل

 

کارها دیده بزمها خورده

کامها رانده رزمها کرده

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۱ - صفت بانوی قوال

 

از میانه عوی برآورده

رشک را دست موزه ای کرده

مسعود سعد سلمان
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶۷

 

ای زده بر فلک سراپرده

رخت بر تخت عیسی آورده

ای که از رشک نردبان فلک

با خود از خاک بر فلک برده

گر کسان گرسنه گرد تو در

[...]

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۳۲ - حکایت

 

باده از جام معرفت خورده

راه زان سوی شش جهت کرده

سنایی
 
 
۱
۲
۳
۵
sunny dark_mode