گنجور

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - در مدح امیر نصر بن سبکتگین

 

رامش افزای باد و نیک اختر

بر ملک اورمزد شهریور

نامور میر نصر ناصر دین

بوالمظفر که عزم اوست ظفر

رؤیت و خلق اوست جان و خرد

[...]

عنصری
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - در مدح امیر نصر بن ناصر الدین سبکتگین

 

ای پری روی آدمی پیکر

رنج نقاش و آفت بتگر

تیرگی مر خط ترا بنده است

روشنایی رخ ترا چاکر

جادویی غمزۀ ترا تبع است

[...]

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۳۱

 

نکند میل بی هنر بهنر

که بیوسد ز زهر طعم شکر

عنصری
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۶ - در مدح امیر ابو احمد محمدبن محمود غزنوی

 

دی ز لشکر گه آمد آن دلبر

صد ره سبز باز کرد از بر

راست گفتی بر آمد اندر باغ

سوسنی از میان سیسنبر

گرد لشکر فرو فشاند همی

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۹ - در مدح امیر ابو یعقوب یوسف بن ناصرالدین سپاهسالار

 

دوش متواریک بوقت سحر

اندر آمد به خیمه آن دلبر

راست گفتی شده ست خیمه من

میغ و او در میان میغ قمر

چنگ در بر گرفت و خوش بنواخت

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۳ - در مدح عضدالدوله امیر یوسف سپهسالار گوید

 

هر که را مهتریست اندر سر

گو بدر گاه میر ما بگذر

در جهان خدمت امیر منست

خدمتی کان دهد بزرگی بر

آسمان خواهدی که بر در او

[...]

فرخی سیستانی
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۴ - مدیح سلطان مسعود پس از شکار او

 

ای جهان را به راستی داور

ملک عدل ورز دین پرور

عالم افروز نام مسعودت

ملک را همچو تاج را گوهر

گنج پرداز دست معطی تو

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۸ - ستایش ثقة الملک

 

ای که در پیش تخت هیچ ملک

هیچ سرکش چو تو نبست کمر

ای شده رزق را به کف ضامن

وی شده ملک را به حق داور

عدل دیده ز رای تو قوت

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۰ - گل و می بهتر

 

یک شب از نوبهار وقت سحر

باد بر باغ کرد راهگذر

غنچه گل پیام داد به می

گفت من آمدم به باغ اندر

خیمه ها ساختیم ز بیرم چین

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۰ - مدح جمال الملک رشید

 

چون ببستم کمر به عزم سفر

آگهی یافت سرو سیمین بر

رنجه و تافته به رسم وداع

اندر آمد چو سرو و ماه از در

گه به فندق همی شخود سمن

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۲ - مدح نجم الدین شیبانی

 

ای غزا کار حیدر صفدر

وی سخا پیشه حاتم سرور

قطب ملت زریر شیبانی

مفخر آل و زینت گوهر

چون تو نا کرده گردش ایام

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۴ - باز در ستایش او

 

شاه محمود سیف دولت و دین

هر کجا باشد او به بحر و به بر

جفت بادش سر و رو دولت و بخت

رهبرش فتح و یمن و نصر و ظفر

شاه پیروز بخت فرخ پی

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۸ - هم در ثنای او

 

پادشاه بزرگ دین پرور

شهریار کریم حق گستر

خسرو کامگار مسعودست

کش زمانه ست بنده و چاکر

شاه شاهان علاء دولت و دین

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۳ - چیستان و گریز به مدح آن بزرگ

 

چو تو معشوقه و چو تو دلبر

نبود خلق را به عالم در

ای مرا همچو جان و دیده عزیز

این و آن از تو یافت عمر و بصر

ببرد عشق عقل و عشق تو باز

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۷ - در صفت پیلان و مدح آن سلطان

 

سوی میدان شهریار گذر

قدرت و صنع کردگار نگر

ایستاده نگاه کن چپ و راست

کوههای بلند و جاناور

هر یکی با یک اژدهای دمان

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۳ - ایام شادخواری

 

ای بسا شب که تا به روز سپید

متعجب ز من بماند اختر

به چپ و راست سیلها راندم

به قدح ز آن گداخته گوهر

با رخ و زلف ساقیان ما را

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۲۸ - صفت یار نیلگر گوید

 

نیلگر یاری و ز غم بر من

نیلگون کرده جهان یکسر

عارضین و رخان و انگشتانت

سمن است و گل است و نیلوفر

مزن آسیب دست بر عارض

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۴ - شهریور روز

 

ای تنت را ز نیکویی زیور

شهره روزیست روز شهریور

می شناس ای نگار جان را قوت

گاه می ده مرا و گه می خور

تا به اقبال شهریار جهان

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۳ - مدح سلطان مسعود

 

شهریاری که چرخ بر نامش

گاه دولت کند سعود نثار

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۳ - مدح سلطان مسعود

 

کرد عزم غزا و عزمش را

ظفر و فتح بر یمین و یسار

مسعود سعد سلمان
 
 
۱
۲
۳
۸۹
sunny dark_mode