عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۲۷
با درفش ار تپانچه خواهی زد
باز گردد بتو هر آینه بد
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳ - مرثیت
راشد از رشد روزگار نیافت
رشد از اینگونه بس فراوان کرد
تن او را که جان دانش بود
فلک جان ربای بی جان کرد
گوهری بود رشکش آمد ازو
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - طیبت
تا به دل در نشاط و شادی باشد
دولت و ملک شیرزادی باد
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴
این به رنده چو او نپردازد
وآن به خامه چو او نبگذارد
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴
رفت و ترسم که او به نادانی
به کسی دل به مهر بسپارد
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۳
چون ز بد گوی من سخن شنوی
بر تو تهمت نهم ز روی خرد
گویم ار تو نبودیی خرسند
او مرا پیش تو نگفتی بد
سنایی » طریق التحقیق » بخش ۵۶ - فصل فی البلا
عاشقان را غذا بلا باشد
عاشقی بی بلا کجا باشد
لقمه از سفرهٔ بلا خوردند
میزمیخانهٔ رضا خوردند
هرکه را در جهان بلا دادند
[...]
سنایی » طریق التحقیق » بخش ۶۰ - الایمان نصفان، نصفه صبر ونصفه شکر
وقت ضر و عنا دل صابر
گاه نفع و غنا زبان شاکر
صبرو شکری همی نمای به نقد
تا خطابت کنند «نعم العبد»
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۴۴ - حکایت در شجاعت و غیرت
از زره بود پشتِ حیدر فرد
کرد خصمش سؤال گفتا مرد
تا بُوَد روی به زره باشد
چون دهد پشت کشته به باشد
آب باشد نه مرد چون پولاد
[...]