گنجور

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۰

 

بخت و دولت چو پیشکار تواند

نصرة و فتح پیشیار تو باد

رودکی
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۲۷

 

با درفش ار تپانچه خواهی زد

باز گردد بتو هر آینه بد

عنصری
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳ - مرثیت

 

راشد از رشد روزگار نیافت

رشد از اینگونه بس فراوان کرد

تن او را که جان دانش بود

فلک جان ربای بی جان کرد

گوهری بود رشکش آمد ازو

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - طیبت

 

تا به دل در نشاط و شادی باشد

دولت و ملک شیرزادی باد

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

با غمش هیچ بر نیارم دم

گر جهان بر سرم فرود آرد

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

در وفا داشتنش جان بدهم

تا مرا بی وفا نپندارد

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

آزر و مانی ار شود زنده

هر یکی خواهدش که بنگارد

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

این به رنده چو او نپردازد

وآن به خامه چو او نبگذارد

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

روی او همچو گل همی خندد

چشم من همچو ابر می بارد

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

نشمرد نیم ذره جرم رهی

چونکه روز فراق نشمارد

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

یا دل او مرا نمی خواهد

یا به من آمدن نمی یارد

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

رفت و ترسم که او به نادانی

به کسی دل به مهر بسپارد

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

همه شب در هوس همی باشم

که نباید که عهد بگذرد

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

در همه گر کبوتری بینم

گویم از دوست نامه ای آرد

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

باد اگر گرد بام من بوزد

گویم از یار مژده ای دارد

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

هر کجا هست شاد باد بدانک

از من دلشده به یاد آرد

مسعود سعد سلمان
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۳

 

چون ز بد گوی من سخن شنوی

بر تو تهمت نهم ز روی خرد

گویم ار تو نبودیی خرسند

او مرا پیش تو نگفتی بد

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۵۶ - فصل فی البلا

 

عاشقان را غذا بلا باشد

عاشقی بی بلا کجا باشد

لقمه از سفرهٔ بلا خوردند

می‌زمیخانهٔ رضا خوردند

هرکه را در جهان بلا دادند

[...]

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۶۰ - الایمان نصفان‌، نصفه صبر ونصفه شکر

 

وقت ضر و عنا دل صابر

گاه نفع و غنا زبان شاکر

صبرو شکری همی نمای به نقد

تا خطابت کنند «نعم العبد»

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۴۴ - حکایت در شجاعت و غیرت

 

از زره بود پشتِ حیدر فرد

کرد خصمش سؤال گفتا مرد

تا بُوَد روی به زره باشد

چون دهد پشت کشته به باشد

آب باشد نه مرد چون پولاد

[...]

سنایی
 
 
۱
۲
۳
۳۱
sunny dark_mode