گنجور

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۳۷

 

خواستم با نیاز و داشادش

پدر اینجا بمن فرستادش

حرکاتش همه ره هنرست

برم از جان من عزیزترست

عنصری
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۵

 

آمد آن رگ زن مسیح پرست

تیغ الماس گون گرفته به دست

کرسی افگند و بر نشست بر او

بازوی خواجهٔ عمید ببست

نیش درماند و گفت: «عز علی»

[...]

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۲۰ - فی الشکایه

 

در چنین روزگار بانفرت‌

با چنین منعمان دون همّت‌،

سنایی
 
 
۱
۲
۳
۱۱
sunny dark_mode